معلومات عمومی افغانستان
همه چیز از افغانستان

مقدمه:

استادشهید عبدالعلی مزاری، فرزند شهید حاجی خداداد، در سال 1326 هجری شمسی، در قریهنانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ باستان؛ در یک خانواده متدین و زراعت پیشهدیده به دنیا گشود. تحصیلات اولیه و ابتدائیه اش را در مدرسه نانوایی تکمیل کرد ودر دنیایی از محرومیت و فقر، با درد ها و رنجهای مردمش آشنا شد. در همان مدرسه بودکه

مقدمه:

استادشهید عبدالعلی مزاری، فرزند شهید حاجی خداداد، در سال 1326 هجری شمسی، در قریهنانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ باستان؛ در یک خانواده متدین و زراعت پیشهدیده به دنیا گشود. تحصیلات اولیه و ابتدائیه اش را در مدرسه نانوایی تکمیل کرد ودر دنیایی از محرومیت و فقر، با درد ها و رنجهای مردمش آشنا شد. در همان مدرسه بودکه علامه شهید سید اسماعیل بلخی را ملاقات کرد و از آن به بعد نشست ها و ملاقات هایزیادی تا آخرین سال های زندگی شهید بلخی، میان این دو آیینه دار همت ها و هدایت ها،تکرار شد و مزاری بزرگ از روح شوریدهء آن شمس شعر و شمع درد، شعله ها گرفت و شررهاآموخت و به طوفان و تلاطم پیوست!
 
 * دوره مبارزه
خوی عدالت خواهی و مبارزه علیه ظلم از همان طفولیت در وجود شهید مزاری نهفته بود امّا در حقیقت می توان گفت كه دوره مبارزه شهید مزاری از دوران عسکری، كه از سال 1348 الی 1350 در پکتیا سپری كرد و به تنبیه گاه عسکران سر کش و متمرد معروف بود، آغاز شد. مزاری در این برزخ شکنجه و زجر، روح بزرگشپخته و آبدیده شد و بعد از دوران عسکری، برای پیش برد این هدف والا(مبارزه با ظلم و ستم) مجدداً بهتحصیل پرداخت اما احساس کرد که مدارس محل، دیگر پاسخگوی روح تشنه و روان شیفته وشگفته اش نیست و ناچار خود را از آغوش یار و دیار بر کند و دل به دست هجرت داد و دربهار 1351 با اخذ پاسپورت، به نجف اشرف رهسپار شد و با زیارت عتبات عالیات و بررسیاوضاع علمی و سیاسی حوزات عراق، به ایران آمد و با اقامه در قم، تا سال 1355 باجدیت و تلاش، طی پنجسال، دروس سطح حوزه را به پایان رساند! پس از اتمام تحصیل درحوزه قم، با سفر مجدد به عراق و دیدار با شخصیت های مبارز علمی و سیاسی، به ایرانبر گشت و در مرز ایران توسط "ساواک" (سازمان جاسوسی شاهنشاهی ایران) دستگیر و درزندان مورد شکنجه و تعذیب قرار گرفت. چنانچه خود در خاطراتش می گوید: "روزی سیگارروشنی را روی صورتم خاموش کردند، به امید اینکه یک آخ بگویم. ولی تا آخر، چشم درچشم آنها دوخته و ساکت و صبور ماندم تا شخصیت یک طلبه افغانی را خرد نتوانند!" بعداز چهار ماه که از شکنجه گاه رهایی یافت وارد مرز شد، با بدن مجروح و لباس پارهپاره به کابل آمد و ضمن دیدار با شخصیت های مبارز کابل، به مزار شریف رفت وکتابخانه یی را تشکیل داد و تا زمان کودتای 7 ثور، در رشد سیاسی و شکوفایی فکری وفرهنگی مردم نقش بزرگی ایفا نمود! با کودتای 7 ثور در سال 1357 که در داخل زمینهکار و فعالیت باقی نماند، بار دیگر از وطن به سوی نجف هجرت کرد، بعد به سوریه رفت واز آنجا به پاکستان آمد و بالاخره واپس به کشور مراجعت نمود. آنروزها، اوضاعکابل به شدت اختناق آلود بود، علما و دانشمندان تحت تعقیب و شکنجه قرار داشتند،ناچار به پاکستان بر گشت و به ایران رفت اما روح نا آرامش، بار دیگر او را به سویوطن کشاند و در اوایل سال 1358 به داخل کشور آمد و در کوهسار جهاد خونبار و پرافتخار وطن، پیشاهنگ مقاومت ملی علیه دشمنان ایمان و آزادی گشت و سر زلف نگارانقلاب را در دست گرفت و دوش به دوش دهها رزمنده مجاهد دیگر، در خط خون و خطر گامنهاد و مردانه ایستاد و به رزم و جهاد پرداخت تا جایی که در یکی از نبرد ها، شانهخود را دیوار سنگر مجاهدان و همرزمان جهادش قرار داد که از اثر فیر مداوم ماشیندار،به شنوایی ایشان آسیب رسید.
 
* سالهای جهاد
سالهای اوایلجهاد، سال های خون و خطر، سالهای آتش و انفجار، سالهای شهادت و جانبازی، سالهایتشنگی و گرسنگی و سالهای سخت مقابله ایمان و آهن بود! و مزاری شهید، قهرمان همهءاین داستانها؛ در دفاع از اسلام، از حاکمیت ملی، از تمامیت ارضی کشور و از استقلالوطن، سنگر به سنگر، کوه به کوه و بیشه به بیشه، با دشمنان آزادی و استقلال کشوررزمید و همچون عقاب کهنسال، قله به قله صخره های مقاومت کوهسار صفحات مرکزی و شمالرا زیر بال گرفت و به یاران و همرزمان جهادش، استواری و ایستادگی آموخت و برایتحکیم پایه های جهاد و استمرار مقاومت، بارها به خارج از کشور رفت و آمد کرد ومرزهای طولانی را پیاده پیمود و "اعدوا لهم ما استطعتم من قوه" را خصال و امتثالبخشید!
 
* تلاش مزاری برای اتّحاد و همبستگی در بین مجاهدین
بهار سال 1365 با توجه به اوضاع و شرایط ملی و بین المللی در ارتباط باجهاد و مجاهدین مسلمان افغانی و بر اساس ضرورت ها و مصلحت های سیاسی و اجتماعی مردمو مجاهدین در داخل و خارج کشور، استاد شهید، با درایت و درکی که داشت، اندیشه وحدتملی را در صفوف جهاد به جریان انداخت و جهت نجات از جنگهای ناجایز داخلی و تمرکزنیروهای متشتت جهادی در صف واحد علیه دشمن اشغالگر، حزب وحدت اسلامی را تاسیس کرد وبا یاری و هماهنگی دیگر رهبران و فرماندهان جهادی، کلیه جناحها و جریانها را به آندعوت کرد و بعد از ماه ها تلاش پیگیر و شنیدن هر گونه توهین تحقیر، بالاخره بااراده متین و آهنینش، به همه مشکلات و ناملایمات غالب شد و حزب وحدت اسلامی را درداخل کشور، با انحلال احزاب جهادی در صفحات مرکزی و شمال، رسما تشکیل داد و درتابستان 1368 در مرکز بامیان میثاق وحدت و برادری را با موفقیت به امضارساند! استاد شهید پس از تحکیم پایه های وحدت اسلامی در داخل، زمستان همان سالدر راس هیئتی مرکب از سران احزاب شیعی، برای انسجام نیروهای سیاسی و جهادی و ادغامدفاتر احزاب، رهسپار جمهوری اسلامی ایران گشت و ضرورت تشکیل حزب وحدت اسلامی رابرای مهاجرین و مسئولین جهاد در خارج از کشور، طی محافل و جلسات مختلف بیان کرد وبا جدیت و قاطعیت وصف ناپذیر، دفاتر این حزب را در ایران و پاکستان و چندین کشوردیگر به طور رسمی فعال ساخت و بعنوان یک چهرهء دردمند و دلسوز، در دل مردم جای گرفتو نام آشنایش ورد زبانها گشت و عطر گفته های قاطع و نگاه نافذش، در رواق دلها ودیده های مردمش، زنده تر از نسیم جاری و باقی ماند و خود، دوباره با هزاران خطر ودردسر، از ریگزارهای تفتیده و خشکیدهء جنوب غرب، به بامیان برگشت؛ در حالی که کنگرهسراسری حزب در بامیان دایر شده و ایشان را غیابا به دبیرکلی حزب وحدت اسلامیافغانستان برگزیده بود! استاد شهید با استقرار در بامیان، تشکیلات حزب وحدتاسلامی را روز به روز جان داد، حیات و حرکت بخشید، در سطح جهان به رسمیت و شهرترساند، برای آینده کشور، پلانهای زنده و سازنده طرح کرد و بامیان را در محراقتوجهات جهان قرار داد؛ تا جائی که زمینه تفاهم جنرالهای ناراضی رژیم نجیب را ازبامیان تدارک دید و با مسئولان و جنرالان شمال، به تفاهم رسید که در نتیجه اردویصفحات شمال کشور به مجاهدین پیوست و زمینه سقوط حکومت کمونیستی فراهم شد و رفتهرفته در 8 ثور، دولت مجاهدین در کابل استقرار یافت.
 
* مزاری در دوره اوّل حكومت مجاهدین
با پیروزی جهاد و ورودمجاهدین به کابل، مزاری نیز از بامیان باستان به مزار شریف و از آنجا به کابلآمد و با استقبال بینظیر تاریخی مردم و مقامات ملی و جهادی، در پایتخت کشور استقراریافت؛ تا محرومیت تاریخی مردم مجاهدش را با حضور در حوزهء حاکمیت و ظهور در مرکزتصمیم گیری کشور، جبران کند و میزان سهم گیری حزب وحدت اسلامی را در پیروزی جهاد وسازندگی سرزمینش به نمایش بگذارد. ولی افسوس که این حضور و ظهور، با پشتوانهقاطعانه و عاشقانه مردم متحد و یکپارچه کابل، حسادت ها و عصبیت ها را بر انگیخت ودشمنان وحدت ملی کشور از داخل و خارج، طرح و توطئه حذف و نفیش را ریختند و طی سهسال اقامتش در کابل، لحظه یی او را آرام نگذاشتند و با تحمیل بیش از 27 جنگ خونین وویرانگر، تمام فرصت ها را از وی گرفتند و تمام توان و امکانش را به دفاع و درمان وخون و زخم و مرگ و ماتم و مصیبت مردم بیدفاعش به مصرف رساندند! کارنامه درخشانسه سال اقامتش در کابل و مقاومت قهرمانانه اش در دفاع از آستان غرور و شرف مردمبزرگ و با وفایش، او را رهبر، پدر و پیشوای دلسوز و بادرایتی در دل مردمش جای دادکه پیر و جوان، زن و مرد و کودک و بزرگ با جان و جوان، بر پای آرمانش ایستادند و ازپاره های گوشت و تکه های استخوان خویش سنگر ساختند و به حمایتش پرداختند؛ اینکهمزاری، چه سر اعظمی در نهاد خویش نهان داشت که مردم فقیر و بینوایش، به دور از غمنان و فکر جان و شهادت جوان، ردای کهنه و دستار ژنده اش را بر تخت و تاج دیگرانترجیح دادند و وفای پردرد و رنجش را بر عطای پر گل و گنج بیگانگان برگزیدند و تاآخر رهایش نکردند و تنهایش نگذاشتند؛ یک شگفتی مطلق است که تا هنوز نه دوستانش درککرده اند و نه دشمنانش، کشف ! این یک استثنا است که آن مظلومیت متهور و متبلور، سهسال همچون نگین در حلقهء کوههای آتش فشان کابل، زیر بارش میلیونها گلولهء خفیف وثقیل ایستاد و ایستاد و یک کلام به عقب برنگشت و یک گام به نقض وحدت ملی کشور نگفتو یک پیام به نفع خود وضرر دیگران صادر نکرد! آنچه تا جایی مدعای محبوبیت مزاریدرمیان مردمش می تواند قلمداد شود، همان آراستگی گفتار و کردار مزاری، در ایستادگیبر پای وحدت ملی وطن و تأمین منافع مردم هم میهن بود.
 
*شهادت
از آنجایی كه مزاری جان خود را وقف آرمانهای ملّی و هموطنان خود نموده بود، همواره تلاش می نمود تا مصیبت را از مردم دور نگه دارد. سر انجام در همین راستا، جهت مذاکره با جنایتکارانطالب که آنروزها در هیئت ملا یک با قرآن خدا به سراغ خلق خدا پیش می آمدند، باانگشت شماری از یاران و فرماندهان روزهای خطر و ضررش همچون شهید ابوذر غزنوی،ابراهیمی بهسودی، سید علی علوی مزاری، جانمحمد ترکمنی، و... رهسپار چهار آسیاب شدکه طالبان تروریست فرصت طلب، بر خلاف رسم انسانیت و فرهنگ دیرینه و پر پیشنهءافغانیت؛ با اشاره باداران برون مرزی خویش، او ویاران باوفایش را به اسارت گرفتند ودر 22 حوت 1373 در بد ترین شکنجه ها، وحشیانه و عجولانه به شهادت رساندند و آنگاهبا هراس از عواقب آن، برای توجیه روسیاهی این عمل ننگین و شرم آور، پیکرهای پاک وپاره پارهء آنها را در هلیکوپتری گذاشتند و در نزدیکی های غزنی با صحنه سازی وفریبکاری، بر زمین خواباندند وشهید مزاری و یارانش را به درگیری در درون هلیکوپتر،متهم کردند.
پیكر پاكپلنگ پیر و پر غرور پامیر جهاد و مقاومت میهن كه در کمینگاه حیله و نیرنگ غداران وتبهکاران، با دست و پای بسته تیرباران شد، در طولانی ترین تشییع تاریخ، از غزنی تا بهسود، تا بامیان و تا یکاولنگ،صدها کیلومتر، روی دوش مردم داغدار و عزادارش، قریه به قریه از دل دریای بهمن وبرف، در شطی از ماتم و الم، پیاده حمل شد و از آنجا به بلخ انتقال یافت و سرانجامبه تاریخ 7/1/1374 بعد از چهارده روز از شهادتش، در دنیایی از اشک و اندوه، با حضورده ها هزار انسان حق طلب و عدالتخواه جهان، در شهر مزار شریف، آغشته با عطر خون وشکفته در ستاره های زخم، در سینهء چاک وطن و میهن محبوبش، دفن شد تا در خاک آنتجزیه شود، با سبزه و گیاه درآمیزد، سرخگل گردد و بهار ذهن و زندگی مردمش را از عطرعشق، از شعر غرور و از شکوه آزادی سرشار کند و با آب و آیینه و آفتاب الفت و آشناییببخشد.
 
***
استاد شهید عبدالعلی مزاری؛ در لحظه شهادت به پیشواز چهل و هشتمین بهار عمر شریف و شکوفایش،رنجیده از اغیار زشتخوی زمین، وصل دلدار زیبا رو و پر هیاهوی آسمان را برگزید و باشهادتی که آرزوی دل و زیبندهء روح و شایستهء شخصیت شکوهمند وارجمندش بود، رخشان وخونفشان به خدا پیوست و همچون آفتاب، در افقهای بلند شهادت، کسوف خون گزید و مصداق: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه" گشت و به آرزوی دیرینه اش رسید.

 




ارسال توسط امیرعباس غلامی

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 70816
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1